الحمدلله، و الصلوة علی رسول الله، والسّلام علی الصالحین من عباد الله، و بعد.
یکی از مهمترین علوم دینی و با ارزشترین معارف اسلامی، علم الحدیث درایتی: (حدیثشناسی) است، که با استفاده از قواعد آن میتوان همهی روایتهای صحیح را از روایتهای ناصحیح جدا نمود، و در عین اینکه اقوال و افعال و تأییدات پیامبرخدا-صلّی الله علیه وسلّم- در شکل ناب و اصیل خویش تجلّی مییابند، هر آنچه رسوبات فرهنگهای جاهلی و حباب طوفانهای علمزدگی است از سر و ته اسلام زدوده خواهد شد، و در نتیجه اسلام خالص، آنچنانکه قرآن کریم بیان فرموده، و آنچنانکه در شخص رسولالله-صلّی الله علیه وسلّم- تبلور یافته است بجوامع بشری معرفی میگردد و شایان توجه است که این علم مانند بسیاری از علوم دیگر از ابتکارات خاصّ مسلمین بشمار میآید و وضع و تدوین قوانین چنین علمی: «روایت شناسی» قبل از اسلام هیچگونه سابقهای نداشته است و پیروان ادیان دیگر ـ چه حالا و چه قبل از اسلام ـ بعلت شدت اعتقاد به قداست روایتهای مذهبی، احدی جرأت نداشته که از صحیح و ناصحیح آنها بحث کند و قواعدی برای جداکردن آنها وضع و تدوین نماید.
اما دانشمندان اسلامی که تحت تأثیر آیههای قرآن درهر چیزی همواره واقعبین و حقجو بار آمده بودند، تنها موقعی به قداست یک رویت مذهبی معتقد میشدند که با موازین سنجش روایتها، صحت نسبت آن را به پیامبر-صلّی الله علیه وسلّم- ثابت مینمودند، و بهمین جهت از همان روزهای نخستین، دانشمندان اسلامی بوجود علم الحدیث یعنی موازین سنجش روایتها و محک صحت اقوال، احساس نیاز شدید کرده و تدریجاً اصول و قواعد این علم را وضع و تدوین نموده و مورد استفاده قرار دادند و در هر عصر و زمانی تعلیم و تعلم قواعد آن در مدارس علوم دینی و همچنین تألیف کتاب و رساله و تحریر مسائل و ضوابط آن در مجامع علمی بعنوان یکی از باارزشترین معارف اسلامی معمول و متداول بودهاند.
ولی در نیم قرن اخیر، که بر اثر ایجاد هیجانهای شدید از مشاهدهی پدیدههای صنعتی و غوغاهای فرهنگ عصر ماشینی، حرکت تحصیلات علوم دینی به کندی گرائید، و برنامهی تدریس معارف اسلامی بحد اختصار رسید این علم نیز مانند برخی از علوم مهم دیگر از برنامهی مدارس حذف گردیده و تنها در دانشکدههای الهیّات و در شهرهای بزرگ اسلامی ـ آنهم در سطح یک اسم و رسم! ـ تدریس آن باقی مانده است و در نتیجه مسایل و اصطلاحات این علم مهم برای اکثر مردم بیگانه و نامفهوم گشته است، و چون اطلاع اهل مطالعه و تحصیلکردههای مسلمان از مسایل و اصطلاحات این علم لازم و ضروری است بنابراین لازم دانستیم یک رساله مستند و تحقیقی را به زبان فارسی و با بیان رسا و ساده و در خور فهم عموم در توضیح اصطلاحات و بیان مسایل این علم بنام «کلید حدیثشناسی» برشتهی تحریر درآوریم و در عین اینکه کتابهای متقدمین را ماخذ اصلی قرار میدهیم از اسلوب نوشتههای متاخرین نیز استفاده کنیم. این رساله دارای یک مقدمه و هفت فصل و یک خاتمه میباشد و اکثر مراجع آن در ذیل صفحهها بیان گردیده است و مناسب دانستیم که در پیشگفتار همین رساله ضمن بیان تاریخچهی علم الحدیث روایتی و پیدایش و تکامل تدریجی علم الحدیث درایتی همراه اسناد و مدارک از مطالب زیر نیز بحث نمائیم معنی حدیث و سنت پیامبر-صلّی الله علیه وسلّم- ـ اهمیت حدیث و موضع خاص آن در دین اسلام ـ روایت و نوشتن صحیفههای حدیث در زمان پیامبر-صلّی الله علیه وسلّم- ـ روایت و کتابت حدیث در عصر خلفای راشدین و در زمان حکومت امویان و سلطنت عباسیان تألیف نخستین کتاب احادیث صحیح ـ وضع و تدوین کلیه قواعد علم الحدیث درایتی ـ و تدوین معجم احادیث.
1- معنی حدیث و سنت: حدیث اسم مصدر تحدیث است بمعنی خبر دادن، بویژه خبری که تازه و داغ یا عبرتناک و بهتآور و هیجانانگیز باشد همچنانکه از این آیهها همین معانی استفاده میگردد.
یَوْمَئِذٍ تُحَدِّثُ أَخْبَارَهَا (زلزله / 4)
هَلْ أَتَاکَ حَدِیثُ الْغَاشِیَةِ (غاشیه / 1)
هَلْ أَتَاکَ حَدِیثُ مُوسَى (نازعات / 15)
هَلْ أَتَاکَ حَدِیثُ ضَیْفِ إِبْرَاهِیمَ الْمُکْرَمِینَ (ذاریات / 24)
و عرفاً اقوال و افعال و تأییدات منسوب به پیامبر-صلّی الله علیه وسلّم- را حدیث گویند، و این نامگذاری نخستین بار از طرف خدا پیامبر-صلّی الله علیه وسلّم- صورت گرفته است همچنانکه در صحیح مسلم آمده است: «و حدّثوا عنّی و لا حرج»[1] و در صحیح بخاری آمده است «کما رأیت من حرصک علی الحدیث»[2].
و سنت بمعنی راه و روشی است که ابتدا کسی آنرا ابداع کند و سپس سرمشق دیگران و مرسوم جمعیّتی واقع شود و وقتی سنت بخدا اضافه گردد «سنهی الله» بمعنی مجموعهی قوانینی است که آفریدگار ایجاد موجودات و فضای پدیدهها و تحرک و فعالیت دستگاه آفرینش خود را بر مبنای آنها قرار داده است «و لن تجد لسنّهی الله تبدیلا» و هرگاه به پیامبرخدا-صلّی الله علیه وسلّم- اضافه گردد بمعنی مجموعه گفتار و کردار و رفتار و تأییداتی است منسوب به پیامبرخدا-صلّی الله علیه وسلّم- که مسلمانان موظف هستند آنها را سرمشق خویش قرار دهند و همین نامگذاری نیز از طرف خود پیامبر-صلّی الله علیه وسلّم- صورت گرفته است همچنانکه امام مالک در موطا روایت کرده که پیامبر-صلّی الله علیه وسلّم- فرموده «ترکت فیکم امرین لن تضلّوا ما مسکتم بهما کتاب الله و سنّهی نبیّه»[3] یعنی در میان شما دو امر را بجا گذاشتیم و مادامیکه آنها را دستاویز خود قرار دهید هرگز گمراه نخواهید شد و آن دو امر کتاب خدا و سنت پیامبر خداست.
بنابراین حدیث و سنت هر چند بر حسب معناهای لغوی و ریشههای اصلی با هم تفاوتهایی دارند ولی از حیث مصداق و معنی عرفی و اصطلاحی هر دو دارای یک معنی و هر دو بمعنی مجموعهای از اقوال و افعال و تأییدات منسوب به پیامبر-صلّی الله علیه وسلّم- خدا میباشند.
موضع حدیث در دین اسلام
برای بیان این مطلب از ذکر این توضیحات ناگزیریم که پیامبر-صلّی الله علیه وسلّم- در دوران بیست و سه سالهی نوبت خود، وقتی برای حل مشکلی یا جواب سؤالی باو مراجعه میشد، بیکی از این سه شکل عمل میفرمود:
1- گاهی منتظر نزول وحی میشد و تا وحی نازل نمیگردید ـ خواه دیر خواه زود ـ چیزی نمیفرمود، مانند جواب سؤال خوله از ظهار و جواب سؤال یهود از روح و اصحاب کهف و ذوالقرنین و سؤال برخی از زمان قام قیامت و کلیه مواردی که در قرآن بعبارت «یسئلونک» آغاز گردیده است.
2- گاهی بمحض سؤال و درخواست بدون انتظار وحی[4] جواب سؤالی را میداد و راه حل مشکلی را بیان میفرمود مانند بیان کیفیّت و کمیّت نمازها و کیفیّت حجّ و زکات و بیان بسیاری از احکام اسلامی.
3- گاهی جواب سؤال و حل مشکل را به شورای اصحاب حواله میفرمود و شخصاً چیزی نمیفرمود همچنانکه دربارهی رفتار با اسیران غزوه بدر[5] و دربارهی سنگر گرفتن در شهر یا خارج شدن از شهر در غزوه احد[6] مطلب را به شورا حواله فرمود و گاهی نظر متخصّصین را قبول میفرمود همچنانکه در مورد تلقیح نخل[7] نظر متخصّصین امور کشاورزی و باغداری را قبول کرد و در مورد محل استقرار سپاه در غزوه بدر نظر متخصصین مسایل جنگی را پذیرفت.
و دقت عمیق در مراحل سهگانهی فوق بخوبی نشان میدهد که حکمت فرازمند پروردگار چنین ایجاب کرده است که در عین پر کردن خلاءهای نیاز علمی انسانها بوسیلهی قرآن و حدیث و درک افراد نخبه و اهل تخصص هیچگونه تکراری نیز در امر هدایت بخشی او بوجود نیاید زیرا راههای هدایت بخشی خدا باین سه شکل دستهبندی شده است.
اول : آن دسته از مطالبی که نسبت به دید همهی انسانها غیب بشمار میآیند و حتی پیامبر-صلّی الله علیه وسلّم- با روحیّه و ویژگیهای پیامبری نیز به درک و فهم آنها قادر نیست[8] و فقط آفریدگار به آنها عالم است که، در قالب آیههای قرآن از طرف خدا بر پیامبر-صلّی الله علیه وسلّم- نازل گردیده تا بوسیلهی او بمردم ابلاغ شوند.
دوم: آن دسته از مطالبی که همهی انسانها جز پیامبر-صلّی الله علیه وسلّم- از درک آنها عاجزند و پیامبر با روحیّه و ویژگیهای پیامبری قادر بدرک و فهم آنها است[9] مانند توضیح مجمل و تخصیص عام و تقیید مطلق و بیان کیفیت و کمیت عبادات و برخی از احکام دین که در قالب حدیث و سنت و اقوال و افعال و تأییدات پیامبر-صلّی الله علیه وسلّم- و در جهت تبیین[10] آیههای قرآن و شرح و توضیح عبادات و احکام از طرف پیامبر بمردم ابلاغ گردیده است.
سوم: آن دسته از مطالبی که عامّهی انسانها و تودههای مردم قادر به فهم و درک آنها نیستند، اما افراد نخبهای بنام مجتهد و هیئتهای آگاه بنام شوراهای قرآنی، دارای چنان درک و بصیرت و تخصص و آگاهی و اطلاعاتی هستند که این دسته از مطالب را از قرآن و حدیث و تجربیّات عقلی و علمی بخوبی استنباط مینمایند.[11]
آفریدگار حکیم در قلب این مثلث هدایت بخش به ندای تمام نیازهای بشری ـ اعم از اصول و مبانی اعتقادی و عبادات و احکام و اخلاق و اعم از احوال شخصی و روابط اجتماعی، و اعم از راههای ترقی در این جهت و نیل به همهی تعالی و سعادتها در جهان جاودانه پاسخ مثبت داده است، و این مثلث هدایت بخش در یکی از آیههای قرآنی بخوبی ترسیم شده است.
1- اطیعوالله: خدا را اطاعت کنید = آیههای قرآن
2- و اطیعوا الرسول: پیامبر را اطاعت کنید – حدیث و سنت پیامبر
3- و اولی الامر منکم[12]: و از صاحبان امر از خودتان اطاعت کنید = مجتهدین و هیئتهای شورای قرآنی که احکامی را از قرآن و حدیث و تجربیات علمی و عقلی استنباط میکنند.
و همچنین در یکی از احادیث پیامبر-صلّی الله علیه وسلّم- این مثلث تجلی کرده است «هنگامیکه» پیامبر معاذ را به یمن فرستاد باو گفت تو در آنجا بچه چیزی حکم میکنی؟ گفت به کتاب خدا. پیامبر فرمود اگر مطلبی در کتاب خدا نیامده بود به چه چیزی حکم میکنی؟ گفت به سنت و حدیث پیامبر خدا، پیامبر فرمود اگر مطلبی در سنت و حدیث نیامده بود بچه چیزی حکم میکنی؟ گفت به استنباط و اجتهاد خودم استنباط از قرآن و سنت و تجارب علمی و عقلی «تاج الحدیث ج 3 ص: 66 کتاب الاماره و القضاء».
در این حدیث علاوه بر قرآن و حدیث از اجتهاد «نظر متخصّصین چه در فقه و چه در صنایع و مشاغل و علوم مانند طب و کشاورزی و مسایل نظامی» بحث شده و در آیه نساء از مصوبات شورای قرآنی بحث شده است و با توجه بمفاد این حدیث و این آیه آنچه در دین اسلام اطاعت از آنها واجب است عبارتند از قرآن و سنت پیامبر و نتایج شوراهای قرآنی و نظر متخصصین علوم و مشاغل و صنایع که در زمان پیامبر از یکایک اینها اطاعت بعمل آمده و غیر از اینها از هیچکس دیگر اطاعت نگردیده است.
بنابر توضیحات گذشته، حدیث و سنت پیامبر-صلّی الله علیه وسلّم- نه تنها دومین منبع دین اسلام است بلکه استفاده از منبع اول «قرآن» و تحقق منبع سوم «اجتهاد و تخصص و شورا» نیز بر حدیث و سنت پیامبر-صلّی الله علیه وسلّم- متوقف میباشد زیرا قرآن به مسلمانان دستور داده که نماز بخوانند و زکات بدهند و حج را بجای آورند و در قضاوتها عادلانه رفتار کنند و دربارهی اوقات معین نمازها و کمیّت و کیفیّت رکعتها و تعداد نمازها و همچنین در مورد تعیین اموال زکوی و مقدار زکات و حد نصاب و همچنین دربارهی کیفیت قضاوت عادلانه و کمیت و کیفیت مجازاتها و بسیاری از مقررات مربوط به احوال شخصی و روابط اجتماعی و روابط بینالمللی، در آیههای قرآن شرح و بیانی نیست و بلکه بحکم آیهی [وَأَنْزَلْنَا إِلَیْکَ الذِّکْرَ لِتُبَیِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَیْهِمْ وَلَعَلَّهُمْ یَتَفَکَّرُونَ] سوره {النحل:44} پیامبر-صلّی الله علیه وسلّم- مأمور گشته که با قول و فعل و تأییدات خویش «حدیث و سنت» این مطالب و مشابه آنها را بیان نماید.
و مسلمانان نیز بحکم آیهی:
وَمَا آتَاکُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَاکُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا (حشر / 7)
«و هر چه پیامبر بشما داد، آنرا بگوید و هر چه شما را (از گرفتن آن) نهی کرد دست بردارید».
مأمور گشتند که امر و نهی پیامبر را کاملاً اطاعت کنند، و بحکم آیهی «لَقَدْ کَانَ لَکُمْ فِی رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِمَنْ کَانَ یَرْجُو اللَّهَ وَالْیَوْمَ الْآخِرَ وَذَکَرَ اللَّهَ کَثِیرًا» (احزاب / 21)
«البته برای شما هست در پیامبر خدا اقتدا و پیروی خیر و نیکو برای کسیکه به ثواب خدا و روز قیامت امیدوار باشد».
مسلمانان بطور وجوب و الزامی به پیروی از سنت و راه و روش پیامبر مأمور گردیدند.
حفظ و تبلیغ حدیث در زمان پیامبر-صلّی الله علیه وسلّم-
مبنی بر همین اهمیتی که حدیث در دین اسلام دارد، پیامبر-صلّی الله علیه وسلّم- در زمان خویش در عین اینکه مسلمانان را بحفظ آن کاملاً ترغیب میکرد و میفرمود: «نضر الله عبداً سمع مقالتی فوعاها[13]» همچنین مسلمانان را به نشر و تبلیغ آن تشویق مینمود و میفرمود: «نضرالله عبداً سمع مقالتی فبلّغها[14]» و پیامبر-صلّی الله علیه وسلّم- شدیداً مردم را از جعل حدیث و روایت نادرست بر حذر داشت و فرمود: «من کذب علیّ متعمّدا فلیتبوا مقعده من النّار[15]» کسیکه بر زبان من دروغ بگوید بطور عمد، پس نشیمن خود را در آتش جهنم آماده کند (جاعل حدیث به دوزخ میرود).
نوشتن حدیث در زمان پیامبر-صلّی الله علیه وسلّم-
پیامبر-صلّی الله علیه وسلّم- در سالهای اول وحی از لحاظ احتیاط و جلوگیری[16] از آمیختن حدیث و قرآن، نوشتن احادیث را ـ چه بصورت صحیفه و جزوه و هر کس برای خودش، و چه بصورت کتاب و برای عموم ممنوع اعلام کرد و فرمود: «لاتکتبوا و من کتب عنی غیر القرآن فلیمحه وحدّثوا عنّی و لا حرج[17]» یعنی از زبان من غیر از قرآن چیز دیگری ننویسید و اگر کسی از زبان من غیر از قرآن چیز دیگری نوشته آنرا پاک کند، و ابوسعید خدری صحابی میگوید: «استأذنت النّبیّ-صلّی الله علیه وسلّم- ان اکتب الحدیث فابی ان یاذن لی[18]» از پیامبر-صلّی الله علیه وسلّم- اجازه خواستم که احادیث را بنویسم پیامبر بمن اجازه نداد.
اما بعد از آنکه اکثر آیههای قرآن نازل گردید[19] و جمع کثیری آنها را حفظ کردند و آمیزش قرآن و حدیث جای نگرانی نبود[20] پیامبر-صلّی الله علیه وسلّم- اجازه داد[21] افرادی تعدادی از احادیث را (نه همهی احادیث را) بصورت صحیفه[22] و جزوه (نه بصورت کتاب و شامل همهی احادیث) بمنظور کمک بحفظ[23] احادیث هر کس برای خودش (نه برای اینکه دیگران نیز از این صحیفهها روایت کنند) بنویسند و در این باره فرمود: «قیدوا العلم بالکتاب»[24] یعنی با استفاده از نوشتن از گریختن علم و دانش جلوگیری کنید (اکتبوا[25] و لاحرج) این نوشتهها را صحیفه نامیدهاند و تعدادی از آنها با سندهای متفاوت از حیث ضعف و قوت بشرح زیر گزارش شدهاند.
1- صحیفه علی مرتضی: بخاری محدث در صحیح[26] بخاری روایت میکند از ابی جُحَیْفَه که به علی-رضی الله عنه- گفتم آیا در نزد شما کتابی وجود دارد؟ علی در جواب گفت نه غیر از کتاب خدا و درک و فهمی که به مرد مسلمان داده شده و بغیر از آنچه در این صحیفه هست چیزی در نزد ما نیست گفتم در این صحیفه چه چیزهایی وجود دارند؟ در جواب گفت: موضوع حکم دیه و آزاد کردن اسیر و اینکه مسلمان بقصاص قتل کافر کشته نمیشود[27] و قسطلانی در شرح این صحیفه نوشته است: «برگی بود نوشته شده و بقبضه شمشیر او آویزان بود و بر حسب روایت نسائی: علی مرتضی در این هنگام نوشتهای از غلاف شمشیرش بیرون آورد[28]».
2- صحیفهی عبدالله بن عمر و عاص که از بزرگترین جزوهها و مشتمل بر یکهزار حدیث[29] و از معروفترین صحیفهها بشمار میآید، و عبدالله باجازه پیامبر-صلّی الله علیه وسلّم- این احادیث را نوشته است و نقل شده که[30] روزی عبدالله بخدمت پیامبر-صلّی الله علیه وسلّم- آمد و عرض کرد آیا هر چه از تو شنیدم اجازه هست آنرا بنویسم پیامبر فرمود[31] آری عبدالله گفت: چه در حال رضا و شادی و چه در حال قهر و عصبانی؟ پیامبر-صلّی الله علیه وسلّم- فرمود بلی بنویسید، زیرا در هر شرایطی من جز حق چیزی را نمیگویم. این صحیفه در مسند امام احمد محفوظ[32] و روایت شده است.
3- صحیفه سعد بن عباده انصاری (م ـ 15) مشتمل بر قسمتی از احادیث و سنتهای[33] پیامبر-صلّی الله علیه وسلّم- و بروایت بخاری نسخهای از صحیفه[34] عبدالله بن اوفی بوده است.
4- صحیفهی جابر بن عبدالله (م ـ 78) نظر مسلم محدث در صحیحش این است که این صحیفه دربارهی مراسم حج مشتمل بر احادیثی بوده است، و احتمال دارد که برخی از احادیث آن در حجّهیالوداع و ضمن خطبه مفصل پیامبر-صلّی الله علیه وسلّم- ذکر شده باشند و امری که این احتمال را بسیار قوت میبخشد این است که قتاده تابعی (م ـ 118) دربارهی اهمیت این صحیفه میگفت: «من برای حفظ صحیفهی جابر به اندازهی حفظ سورهی بقره اهمیت[35] میدهم».
5- صحیفه سمرهی بن جندب (م ـ 60) که بر قسمتی از احادیث و سنت پیامبر-صلّی الله علیه وسلّم- مشتمل بوده و بعد از وفات او بدست پسرش سلیمان رسیده و آنرا روایت کرده است.[36]
6- صحیفه ابوبکر صدّیق، امّالمومنین[37] عایشه رضی الله عنها گفته است «پدرم احادیث پیامبرخدا-صلّی الله علیه وسلّم- را تا پانصد حدیث جمع کرد و نوشته بود و شبی از شبها آرام نگرفت و همواره از پهلوئی به پهلوی دیگر میگشت و من از مشاهدهی این وضع غمگین و نگران شدم و عرض کردم : این ناآرامی براثر درد[38] و ناراحتی است یا خبر ناخوشی به تو رسیده است و وقتیکه روز شد بمن گفت آن احادیثی که در نزد توست بیاورید و وقتی آن نوشته را آوردم، آتش را درخواست کرد و آنرا سوزاند و باو عرض کردم چرا این نوشته را سوزاندی؟ در جواب گفت میترسم بمیرم و این نوشته بنام من باقی بماند و من احادیثی را از کسانی که مورد اطمینان من بودهاند روایت کردهام و ممکن است آنها واقعیت را برای من روایت نکرده باشند و در نتیجه من سبب شوم که خلاف واقعیت بنام احادیث[39] روایت شود.
حدیث و سنت در خلافت ابوبکر صدیق-رضی الله عنه-
در عصر خلافت ابوبکر صدیق نیز مانند عصر پیامبر-صلّی الله علیه وسلّم- نخستین وسیلهی نقل و نشر احادیث روایت بوسیله زبان و حفظ آنها در سینهها و در حافظهها بود، و برخی از صحیفههای فوقالذکر در دست صاحبان آنها باقی مانده و بعد از وفات آنها بدست وارثین میرسید[40] و ابداً خبری از جمع کردن تمام احادیث و نوشتن همهی آنها بصورت یک کتاب در بین نبود، اما چون ابوبکر نخستین کسی بود که بعد از پیامبر-صلّی الله علیه وسلّم- بر تمام مسلمانان امارت داشت و در قبول کردن حکم احادیث مسئولیت بکلی متوجه او بود و پیامبر-صلّی الله علیه وسلّم- هم در حال حیات نبود که دربارهی صحت نسبت یک حدیث باو مراجعت شو بهمین علت ابوبکر در قبول کردن حکم یک حدیث نهایت احتیاط را بعمل میآورد و در رابطه با همین احتیاط به کارهای زیر اقدام نمود:
1- صحیفهای را که مشتمل بر احادیثی بود ـ که نه از پیامبر-صلّی الله علیه وسلّم- بلکه از اصحاب شنیده بود، سوزاند، مبادا مطلبی در میان آنها خلاف واقع بوده و پیامبر-صلّی الله علیه وسلّم- آنرا نفرموده باشد.[41]
2- هرگاه یکنفر در رابطه با دعاوی حدیثی را نقل میکرد، ابوبکر وقتی آنرا قبول میکرد که کسی دیگری نیز آنرا از پیامبر-صلّی الله علیه وسلّم- شنیده[42] و روایت میکرد: «روزی مادر بزرگی برای سهمالارث خویش به ابوبکر مراجعت کرد ابوبکر گفت[43] : در کتاب خدا سهمی برای تو نمیبینم، و از این هم خبر ندارم که پیامبر-صلّی الله علیه وسلّم- سهمی برای تو تعیین کرده باشد، مغیره گفت من در خدمت پیامبر بودم که یک ششم را به جدّه دارد، ابوبکر گفت آیا کس دیگری شاهد این واقعه بوده است و این مطلب را گواهی مینماید؟ محمد بن مسلمه این مطلب را گواهی نمود و ابوبکر باین روایت عمل کرد».
کسی بر این اقدام ابوبکر (درخواست شاهد و متابع) ایراد نگرفت زیرا زمینه برای قبول این اقدام قبلاً آماده شده بود چون در دین اسلام طبق نص صریح قرآن برای اثبات صحت یک سند مالی و جلوگیری از خطر فراموشکاری پس از نوشتن هم دو شاهد لازم است ـ دو مرد یا یک مرد و دو زن:
وَاسْتَشْهِدُوا شَهِیدَیْنِ مِنْ رِجَالِکُمْ (بقره / 282)
یعنی «و دو نفر از مردان خود را به گواهی گیرید»
بنابراین برای ثبوت صحت روایت حدیثی که سند جاودانهی سندها و مصدر حکم دینی است چطور وجود دو شاهد لازم نمیباشد؟
3- بعد از رحلت پیامبر-صلّی الله علیه وسلّم- ابوبکر مردم[44] را جمع کرد و به آنها گفت: «گاهی یکی از شما حدیثی را نقل میکند که دیگری ضد و نقیض آنرا روایت میکند از روایت این نوع مطالب بکلی خودداری کنید و مطالب ضد و نقیض را بنام حدیث نقل نکنید و در حال و در آینده سبب اختلاف و تفرقه مسلمانان نشوید[45] و در مورد این نوع مطالب متضاد هر کس از شما سؤال کرد بگوئید قرآن در بین ما و شما است حلال او راحلال و حرام او را[46] حرام بدانید» و زمینه قبول این دستور هم قبلاً فراهم شده بود زیرا از دو مطلب متضاد نسبت یکی از آنها به پیامبر قطعاً مجعول و اشتباه بود و چون برای قبول یکی از آنها مرجّحی وجود نداشت پس طبق اصل تعارض دو دلیل، هر دو ساقط و جز تمسک به قرآن چارهی دیگری باقی نمیماند.
حدیث و سنت در خلافت فاروق اعظم عمر-رضی الله عنه-
فاروق در راه احتیاط، از ابوبکر چند قدمی هم جلوتر رفت، و در جهت حفظ و صیانت احادیث پیامبر-صلّی الله علیه وسلّم- از جعل و اشتباه و نشر آنها در جهان وسیع اسلام به اقدامات زیر مبادرت ورزید.
1- فاروق برای قبول حدیث یکنفر مربوط به دعاوی، نه تنها شاهد و متابع را میخواست بلکه اگر راوی مردی میبود و شاهد و متابعی را پیدا نمیکرد فاروق او را مجازات مینمود، از جمله ابوموسی[47] در بیان علت برگشتن خود از منزل فاروق گفت: از پیامبر-صلّی الله علیه وسلّم- شنیدهام که فرموده: «اذا أستأذن احدکم ثلاثاً فلم یؤذن2 فلیرجع = یعنی هر گاه یکی از شما سه مرتبه اجازه ورود خواست و اجازه نیافت باید برگردد».
فاروق گفت اگر کسی را پیدا نکنی که او هم این مطلب را از پیامبر-صلّی الله علیه وسلّم- شنیده باشد ترا مجازات میکنم و ابوموسی بمجلس انصار شتافت و جوانی را بنام ابوسعید با خود آورد که بر صحت روایت او شهادت داد.3
و همچنین در مورد احکام سقط جنین که آثار حیات در او مشاهده شده باشد فاروق با اصحاب مشورت کرد و مغیره در این مورد حدیثی را نقل کرد فاروق گفت باید بر صحت روایت خود شاهدی را بیاوری محمد بن مسلمه صحت روایت این حدیث را تأیید کرد[48]، و از جمله فاطمه بنت قیس زن صحابیه روایت کرد هنگامی که شوهرم[49] مرا طلاق باینه داد خدمت پیامبر رفتم و عرض کردم آیا استحقاق نفقه را در ایام عده دارم یا خیر؟ پیامبر فرمود استحقاق نفقه نداری فاروق این روایت یکنفری را قبول نکرد و گفت: خدا میفرماید «اسکنوهنّ من حیث سکنتم» یعنی زنان را بعد از طلاق و در ایام عده در همان منزلی که سکونت داشتهاید اسکان دهید و آنها را اخراج نکنید و چون لازمه[50] اسکان نفقه است پس بحکم این آیه نفقه زنان مطلّقه واجب است، و ما به روایت یک زن که ممکن است قضیه را فراموش کرده باشد کتاب خدا را کنار نمیگذاریم «لانترک کتاب الله بقول امرأهی لاندری لعلّها حفظت او نسیت».[51]
و همچنین درباره خانه ملکی عباس[52] و فروختن آن برای اینکه بمسجد پیامبر اضافه شو و در حدیثی که در این مورد روایت گردید.[53]
2- فاروق احادیثی را قبول و منبع صدور احکام شرعی قرار میداد که با عین عبارت پیامبر-صلّی الله علیه وسلّم- روایت شده باشند نه با لفظ و تعبیرات را وی[54] و برای عمل باین اصل خودش پیشقدم بود همچنانکه بلاذری در انساب الاشراف با یک سند متصل ـ که امام ابوحنیفه و محمد بن سعد و عبدالحمید بن عبدالرحمن نیز جزو این سند هستند ـ نقل میکند که یکنفر مطلبی از فاروق سؤال کرد و فاروق او را جواب داد و سپس گفت: «لولا ان اکره ان ازید فی الحدیث او انقص لحدّثتکم» یعنی اگر من کار بدی نمیدانستم که از حدیث چیزی زاید یا کم کنم در این مورد حدیثی را برای شما روایت میکردم[55] و شرط دیگری برای قبول حدیث این بود که راوی، یا راویان احادیث علاوه بر عدالت و تقوی، اهل حافظه و درک و توجه کافی نیز باشند[56] و آخرین شرط این بود که راوی توضیح دهد این حدیث را قبل از مسلمان شدن یا بعد از مسلمان شدن، قبل از هجرت یا بعد از هجرت در چه زمانی و در چه شرایطی از پیامبر-صلّی الله علیه وسلّم- شنیده است زیرا یادآوری این مطلبها در موضوع تخصیص و تقیید و نسخ و غیره کاملاً موثر بود و راوی نیز در صورت داشتن حافظهی کامل به آسانی این مطلبها را توضیح میداد.
3- فاروق برای اولین بار تعلیم و تعلم احادیث و نشر آنها را در جهان وسیع اسلام آغاز نمود و برای همین منظور شخصیتهای صحابی و محدث و معروفی را مانند ابودرداء، ابوذر غفاری، عقبه بن عامر، عبدالله بن مسعود و غیره را از اطراف بمرکز (مدینه) فرا خواند[57] و با همکاری آنها و بقیّه محدّثین اصحاب، جمعیتی را ـ شبیه انجمن محدّثین ـ تشکیل داد و این جمعیت که محل ثابت آن مدینه بود علاوه بر کارهای تحقیقی و تلاش در راه جدا کردن احادیث صحیح از روایات اشتباهی یکی از وظایف مهمش این بود که یکی از اعضای اصلی خود را در رأس جمعی از محدثین برای تعلیم و تبلیغ و نشر احادیث صحیح به استانهای دور و نزدیک میفرستاد و از جمله :
الف ـ ابن مسعود (عبدالله بن مسعود) بدستور فاروق در رأس جمعی به کوفه اعزام گردید.[58]
ب ـ عبدالله بن مغفل را همراه عمران بن حصین به بصره فرستاد.[59]
ج ـ عباده بن صامت و ابودرداء را در رأس جمعی به شام فرستاد[60] و بمعاویه ابن سفیان ـ استاندار شام ـ اخطار گردید که از احادیث آنها تجاوز نکند.[61]
4- فاروق نخستین کسی بود که در دوران خلافت خود بفکر نوشتن تمام احادیث و کتاب کردن آنها افتاد[62] و بعد از مدتها مشاوره با اصحاب مهاجر و انصار و یک ماه تردید و نماز استخاره بدلیل اینکه اگر تمام احادیث نوشته شوند و بصورت کتابی درآیند، در مقابل کتاب خدا، کتاب دیگری قرار داده میشود[63] و توجه و علاقهی مردم به کتاب خدا کمتر میشود از این کار صرفنظر نمود فاروق در توضیح این دلیل چنین گفت: «یکعده از اهل کتاب پیش از شما با بودن کتاب خدا کتابهای دیگری را تدوین کردند و به آنها اشتیاق پیدا نمودند[64] و در نتیجهی این عمل کتاب خدا را ترک نمودند بنابراین ما نمیتوانیم چیزهای دیگری را با کتاب خدا مخلوط کنیم».[65]
5- اعزام هیئتهای محدثین اصحاب از مرکز مدینه به استانهای دور و نزدیک و گسترش تعلیم و تعلّم حدیث در جهان وسیع اسلام در عصر فاروق، موجب گردید که مسلمانان بیش از حدّ لازم به روایت احادیث و بحث و گفتگو از احادیث سرگرم شوند و مانند زمان پیامبر-صلّی الله علیه وسلّم- و زمان ابوبکر بیشتر اوقات آنان در تلاوت آیههای قرآن و بحث و گفتگو از آنها مصروف نمیگردید و همین تغییر و تحوّل در روش مسلمانان نسبت به قرآن و حدیث موجب نگرانی فاروق گردید و زمزمهی ممتدّ روایات و احادیث در محافل مسلمانان بجای ترنم دائمی تلاوت آیههای قرآن در حکم زنگ خطری بود که فاروق از عواقب وخیم آن بکلی هراسناک شد و تمام سعی خود را بکار انداخت که بموازات اهتمام لازم به احادیث، مسلمانان را وادارد که به عادت سابق خویش در زمان پیامبر-صلّی الله علیه وسلّم- برگردند و بیشتر اوقات خود را به تلاوت آیهها و بحث و گفتگو از آنها بگذرانند و تنها در حال مشاوره و نشان دادن دلیلی برای حکمی از احکام شرعی یا بهنگام اعزام هیئتهای محدثین به استانها از احادیث و روایت آنها بحث کنند، و در همین مورد است که قرظه بن کعب[66] میگوید: «هنگامیکه عمر ما را بسوی عراق روانه میکرد خودش نیز تا محل «صراهی» همراه ما آمد و در بین راه از ما پرسید میدانید چرا شما را همراهی میکنم؟ گفتیم بلی بخاطر احترام و تکریم، گفت آری ولی در ضمن احترام موضوع دیگری هم هست و آن اینکه شما به شهری میروید که مردم آن سرزمین با تلاوت آیههای قرآن فضای مسجد و شهر خود را رونق بخشیدهاند و مانند زنبورعسل در کندو زمزمه تلاوت آنها در فضا طنینانداز است[67]، مراقب باشید که آنها را با روایت احادیث از این کار باز ندارید و قرآن را با چیز دیگری مخلوط نکنید و بروایت احادیث از پیامبر-صلّی الله علیه وسلّم- خود را سرگرم نکنید و در این کار منهم شریک شما هستم[68]».
بزرگان اصحاب که شدت اخلاص و حکمت و ژرف بینیهای فاروق را بارها آزمایش کرده و همیشه به هشدارهای او توجه خاصی مینمودند این مرتبه نیز به ندای مخلصانه او جواب مثبت دادند و مانند زمان پیامبر بیشتر اوقات خود را به تلاوت آیهها و بحث از آنها مصروف مینمودند و در موارد لازم به حدیث هم توجه کافی میکردند و از سرگرمی به روایتها دوری میکردند بعنوان مثال همین قرظه بن کعب[69] وقتی به کوفه رسید و مردم به دور او حلقه زدند که بحثها را از احادیث شروع کند و آنها را به روایتها سرگرم نماید قرظه گفت:
«نهانا عمر ـ عمر ما را از این سرگرمی[70] منع کرده است».
و همچنین سایب بن زید (م ـ 80) یکی از یاران پیامبر میگوید من با سعد بن مالک از مدینه تا مکه همسفر بودم و سعد در طول این سفر حتی یک حدیث هم روایت نکرد و شعبی نیز میگوید: یکسال با عبدالله بن عمر هم مجلس شدم، و در طول این سال حدیثی را روایت نکرد.[71]
از این توضیحات معلوم میشود که در عصر فاروق تعلیم و تعلم حدیث در جهان وسیع اسلام گسترش یافته اما بجز احادیث صحیح آنهم همراه شاهد و متابع روایت شده و مسلمانان بجای کثرت روایت حدیث و بحث از آنها بیشتر سرگرم تلاوت قرآن و بحث از آیههای قرآن بودند.
حدیث در عصر خلافت عثمان ذی النورین
در سالهای آخر خلافت عثمان-رضی الله عنه- که از یکطرف جهان اسلام از زمان فاروق خیلی بیشتر گسترش یافته بود و از طرف دیگر عثمان آن نفوذ و صلابت و قدرت کنترل فاروق را نداشت برخی از انحرافات از قبیل دیوانسالاری بروکراسی و فئودالیزم و تجمّلگرائی و در کنار آنها تخلف از اصول روایت احادیث صحیح و هجوم روایتهای نادرست و بروز فرهنگهای وارداتی برخلاف میل عثمان-رضی الله عنه- بصحنه آمدند و این تغییر و تحول ناخواسته از فریاد عاجزانهی عثمان-رضی الله عنه- به خوبی مشخص میگردد که فریاد برآورد: «لا یحلّ لاحد ان یروی حدیثاً عن رسولالله لم اسمع به فی عهد ابی بکر و عمر[72]» و همین فریاد دو مطلب دیگر را هم میرساند یکی اینکه احادیث عصر ابوبکر و عمر مجموعهی مشخصی بودند که مسلمانان عموماً از آنها آگاهی داشتهاند و الاً کسی سخن عثمان-رضی الله عنه- را نمیفهمید و نمیدانست به چه احادیثی اشاره کرده است و دیگر اینکه عثمان و همعصران او نیز احادیث زمان ابوبکر و عمر و شرط و قیود آنها را کاملاً تأیید کردهاند.
و تغییر دیگری که در زمینه روایت حدیث در زمان عثمان بوجود آمد این بود که عثمان-رضی الله عنه- چون ژرفبینی و حکمت فاروق اعظم را نداشت با یکی حالتی از عاطفه و خوشقلبی و بویژه دلجوئی از برخی از اصحاب احدی را از سرگرمی به روایت احادیث منع نمیکرد، ابوسلمه به ابوهریره گفت آیا در زمان عمر نیز مانند امروز در سرگرم کردن مردم بروایت احادیث آزاد بودی؟ ابوهریره[73] در جواب گفت: اگر در زمان عمر مردم را به روایت احادیث سرگرم میکردم حتماً تازیانه میخوردم.
حدیث در عصر خلافت علی مرتضی
علی مرتضی در عصر خلافت خود نهتنها از روش عمر فاروق دربارهی روایت احادیث انتقاد ننمود بلکه در خطبه 219 نهجالبلاغه ضمن بیان صفات پسندیدهی فاروق که فرموده: «و اقام السنّهی» این روش را کاملاً تأئید نموده است.
علی مرتضی با فرهنگ وارداتی و روایتهای اهل کتاب بشدّت مبارزه میکرد و سعید بن مسیب نقل کرده که علی مرتضی فرمود هر کس باستناد روایتهای اهل کتاب قصه نادرست داود و اوریا را نقل کند او را یکصد و شصت تازیانه میزنم.[74]
برخی شایع کرده بودند که علی مرتضی کتاب مخصوصی از احادیث در نزد خود دارد که فقط او و خانوادهی او باین کتاب دسترسی دارند ولی علی مرتضی در پاسخ ابی جحیفه[75] این شایعه را بشدت رد کرد و گفت غیر از این صحیفه «یک برگ نوشته شده» چیزی در دسترسی3 ندارم و ما در بحث صحایف در همین مقدمه به تفصیل این مطلب را از صحیح بخاری نقل نمودیم.[76]
حدیث در حکومت معاویه
در زمان معاویه نیز مجموعه معینی از احادیث که واجد شرایط عصر فاروق بودند بوسیلهی محدثین اصحاب روایت میشدند و مسلمانان از آنها آگاهی داشتند ولی در کنار این مجموعه از احادیث سیل روایتهای اهل کتاب همه[77] جا را فرا گرفته بود و معاویه که همان اخلاق و ژرفبینی عمر فاروق و علی مرتضی را نداشت از روایتهای اهل کتاب جلوگیری بعمل نیاورد5 اما از روایت هر مطلبی بنام حدیث، بجز احادیثی که در عصر فاروق صحت آنها تأیید شده و محدثین معروف آنها را روایت میکردند بشدت ممانعت نمود و در این مورد از روش صریح عثمان ذیالنورین و روش ضمنی علی مرتضی مبنی بر تأئید احادیث عصر فاروق پیروی نمود و طی فرمان شدید اللّحنی بمردم چنین اخطار کرد: «ایّاکم و الأحادیث: الاّ حدیثاً کان فی عهد عمر فانّ عمر کان یخیف النّاس فی الله عزّوجلّ[78]» یعنی من بشما اخطار میکنم که هیچ مطلبی را بعنوان حدیث نقل نکنید مگر مطلبی که در زمان عمر-رضی الله عنه- بعنوان حدیث نقل شده است زیرا عمر دربارهی خدا و دین خدا مردم را میترساند.
احادیث عصر عمر مجموعهای معین بودند که محدّثین بزرگ اصحاب آنها را رو در روی مقتدرترین حکمفرمای روزگار و علیه منافع و آراء او «یعنی معاویه» نقل و روایت میکردند و بمخالفت او هیچگونه اهمیتی نمیدادند بمثال زیر توجه فرمائید.
ابواشعث میگوید[79] در یکی از جنگها که معاویه شخصاً فرمانده سپاه بود بغنایم زیادی دست یافتیم و جامی از طلای خالص نیز در میان غنایم بود و معاویه دستور داد که برای پرداخت سهمیهی سپاهیان فروخته شود. و وقتی این خبر به عباده بن صامت رسید با نقل حدیث «الذّهب بالذّهب...» این معامله را یک عمل حرام و خلاف اسلام اعلان نمود و سپاهیان نیز بمحض شنیدن حدیث از عباده بن صامت هر یک آنچه را که از فروش این جام طلا به آنها رسیده بود به صاحبش پس دادند و وقتی این خبر بمعاویه رسید با حالتی از خشم و از خروش بر منبر رفت و در حالیکه تلویحاً عباده را تهدید میکرد بر مردم فریاد کشید که این چه وضعی است کسانی حدیثی را از پیامبر نقل میکنند که ما با وجود اینکه مدّتها در خدمت[80] پیامبر و از یاران او[81] بودیم این حدیث را نشنیدهایم، عباده از جای خویش برخاست و با صراحت و قاطعیت بار دیگر حدیث نامبرده را روایت کرد، بر معاویه فریاد کشید که ما محدثین هر مطلبی را از پیامبر-صلّی الله علیه وسلّم- شنیده باشیم با کمال بیباکی آنرا روایت خواهیم کرد، معاویه میخواهد ناراحت باشد و میخواهد غبار نگرانی و اندوه بر چهرهاش بنشیند، و باین مطلب توجه نمیکنیم حتی اگر تنها یک شب تاریک در سپاه رسولالله-صلّی الله علیه وسلّم- حضور[82] پیدا کرده باشیم.
حدیث در دوران بنیامیه تا زمان عمر بن عبدالعزیز
در عصر خلفای راشدین، غالباً[83] در بین راوی و پیامبر-صلّی الله علیه وسلّم- هیچ واسطهای وجود نداشت و راویان احادیث غالباً اصحاب و کلاً اهل عدالت[84] بودند و برای شناختن یک روایت صحیح آنچه لازم بود از وجود «شاهد و متابع» و عدم تضادّ این روایت با روایت دیگر که ابوبکر صدیق این دو را شرط بشمار آورده بود، و همچنین وجود هوش و حافظهی کافی و روایت بعین عبارت پیامبر-صلّی الله علیه وسلّم- که این دو را نیز عمر فاروق شرط شمرده بود، و این چهار مطلب بعلاوهی مطلب «اقران و مدبّح» که در بین صحابی و پیامبر-صلّی الله علیه وسلّم- واسطه صحابی میبوده و صحابی از صحابی نقل میکرده است، این چهار مطلب زیربنای علمالحدیث درایتی در عصر اصحاب بودهاند. و در دوران بنیامیه که اکثریت عظیمی از غیر اصحاب راوی احادیث بودند، و در عدالت آنان جای بحث و تحقیق بود و جرح و تعدیل متوجه آنان میگردید شرط دیگر بنام عدالت را وی بر شروط سابق اضافه گردید و برای اطمینان از تحقق این شرط علمی بنام (علم الرجال) ضرورت پیدا کرد و سفیان ثوری (م ـ 61) میگوید: برای جلوگیری از دروغ دروغگویان در روایت احادیث، ما تاریخ و شرح حال راویان را (علم الرجال) بکار[85] انداختیم و بعد از بکار انداختن این علم و شناخت همهی راویان و آگاهی بر زمان و مکان و تولد و وفات آنها اصطلاحات مرسل (خبری که بوسیله غیر صحابی وصل شود) و مسند (خبری که بوسیله صحابی وصل شود) و همچنین مسند نازل و مسند عالی و علو مطلق و علو نسبی و همچنین اصطلاح موافقه و بدل و مساواهی و مصافحه و همچنین اصطلاحات موضح و مبهمات، وجدان و مجهول الحال و اکثر اصطلاحات مربوط به راوی وضع شدند و استعمال آنها بر زبان محدثین متداول گردید ولی بصورت تألیف و تصنیف و کتاب کسی آنر ننوشته بود.
در این دوره از بخشهای مهم دیگر علم الحدیث درایتی مسایل جرح و تعدیل راوی نیز وسیله ابن عباس[86] (م ـ 96) و انس بن مالک (م ـ 93) وضع و پیریزی3 گردید.
حدیث و سنت در عصر عمر بن عبدالعزیز اموی
تا عصر عمر بن عبدالعزیز نه تنها کتابی بنام کتاب حدیث وجود نداشت بلکه اساساً تألیف و تصنیف و نوشتن هیچگونه کتابی در هیچ علم و مسائلی معمول نشده بود و در تمام جهان وسیع اسلام جز قرآن هیچ کتابی وجود نداشت و عمر بن عبدالعزیز در دوره کوتاه حکومت خود (99-101) بعد از مشاوره با اجله علما و بحث و تحقیق دربارهی اینکه نهی از کتابت احادیث موقتی و مربوط به سالهای اول بعثت و بخاطر عدم اختلاط با آیههای قرآن بوده[87] و طبق حدیث معروف: «قیّدوالعلم بالکتاب»[88] هرگاه علم حالتی از فرّاری داشت، و فراموش شدن و محو گشتن آن جای بیم و نگرانی بود کتابت آن نه تنها جایز بلکه لازم هم هست به نمایندهی خود در مدینه ابوبکر بن حزم دستور داد که احادیث پیامبر-صلّی الله علیه وسلّم- را نوشته و بصورت کتابی در آورد و اینکه عین فرمان عمر بن عبدالعزیز به ابی بکر بن حزم.
«انظر ما کان من حدیث رسولالله-صلّی الله علیه وسلّم- [89] فاکتبه فانی خفت دروس العلم و ذهاب العلماء و لایقبل الاّ حدیث النّبی-صلّی الله علیه وسلّم- و لیفشو العلم و لیجلسوا حتّی یعلّم من لایعلم فانّ العلم لایهلک حتّی یکون4 سرّا».
ترجمه: توجه کن، آنچه از احادیث پیامبرخدا-صلّی الله علیه وسلّم- در آنجا موجود است بقید کتابت درآور زیرا من نگرانم که علم محو شود و علما از بین بروند و جز حدیث پیامبر چیز دیگری مورد قبول نمیباشد و علم را آشکار کنید و برای گسترش آن جلساتی را تشکیل دهید تا در نتیجه آن کسانیکه بیعلم هستند تعلیم بیابند زیرا علم محو و نابود نمیشود تا هنگامیکه از مردم مخفی میگردد و بصورت سری از اسرار تعلیم میشود.
صدور این فرمان و فرمانهای[90] مشابه دیگر به نقاط مختلف از طرف خلیفهی پارسا و دادگر و با ایمانی چون عمر بن عبدالعزیز موجب گردید که کتابت کردن احادیث نه تنها مجاز بلکه یک امر بسیار لازم و ضروری بشمار آید و محدثین در هر محلی بنوشتن احادیث و کتابت کردن آنها اقدام نمودند، ابوبکر بن حزم در شهر مدینه مأموریت خود را در جمعآوری و نوشتن احادیث[91] این شهر انجام داد اما متأسفانه این خلیفه پارسا و دادگر قبل از اینکه از نتایج تلاش و کوشش ابن حزم باخبر شود دارفانی را وداع گفت[92] و تنها کسیکه در زمان حیات عمر بن عبدالعزیز موفق شد نتایج فعالیت خود را بدست او برساند محمد بن مسلم بن شهاب زهری[93] مدنی (م ـ 124) بود که کتابی را در احادیث نوشت و عمر بن عبدالعزیز نسخه هایی از این کتاب را بهمهی مناطق فرستاد و زهری همواره باین عمل خود مباهات میکرد و میگفت «لم یدوّن هذا العلم احد قبل تدوینی5».
و درباره قدرت حافظه و نهایت دقت زهری در تحریر این کتاب حدیث آوردهاند که هشام بن عبدالملک در دورهی خود از زهری خواستتا احادیثی را به فرزندش ـ که تحت تعلیم و تربیت او بود ـ بیاموزد و او یاد داشت کند، زهری چهارصد حدیث را از بر به وی گفت و او نیز یادداشت نمود، و پس از یک ماه که زهری را ملاقات کرد به وی گفت: «آن احادیثی را که یادداشت کرده بودم از بین رفتهاند» زهری این بار چهارصد حدیث را از روی کتابش برای او خواند و او یادداشت کرد و پس از مدتی اتفاقاً نوشتهی اولی پیدا شد و با کمال تعجب مشاهده گردید که آنچه در مرتبه اول از حفظ باو گفته است با آنچه در این مرتبه از روی کتاب باو گفته است یک کلمه فرق و تفاوت ندارد.[94]
متأسفانه دوران خلافت عمر بن عبدالعزیز خیلی کوتاه و فقط دو سال و پنج ماه بود، و نتوانست در پیشرفت فرهنگ و معارف اسلامی ـ مخصوصاً در رابطه با جمعآوری و نوشتن احادیث بهمهی آرزوهای خویش نایل آید و جانشین او و یزید بن عبدالملک (م ـ 105)[95] نیز در مدت چهار سال خلافت خود نتوانست در این زمینه کاری انجام دهد اما جانشین او هشام عبدالملک (م ـ 125)[96] در دوران بیست سالهی خلافت خویش تا این اندازه محدثین را به جمعآوری و کتابت احادیث تشویق نمود که برخی از دانشمندان معتقدند اقدام به کتابت احادیث برای اولین بار بوسیله زهری و در زمان هشام بن عبدالملک بوده است[97] و عمر بن عبدالعزیز فقط فرمانهای کتابت احادیث را به مناطقی از جهان اسلام فرستاده است و محدثین باعتماد و اطمینان از علم و زهد و اخلاص این خلیفه مؤمن و عالم و دادگر بعد از صدور این فرمانها جمعآوری و نوشتن احادیث را آغاز کردهاند.
حدیث و سنت در دوره خلفای عباسی
همان حرکتی که در اواخر دوران بنیامیه با صدور فرمانهای عمر بن عبدالعزیز، در رابطه با جمعآوری و کتابت احادیث آغاز شده بود در دوران خلفای عباسی بشدت دنبال گردید و شمسالدین محمد ذهبی دربارهی حوادث سال[98] 143 ـ مقارن خلافت منصور عباسی مینویسد: «در این زمان علمای اسلام تدوین و نوشتن کتابهای حدیث را در تمام مراکز تعلیم و تعلم آغاز کردند و از جمله عبدالملک ابن جریج متوفی (150) در مکه کتابهائی نوشت، و همچنین ابوالنصر عدوی متوفای (156) و در شام اوزاعی متوفای (157) کتابهائی را تدوین و همچنین سفیان ثوری متوفای (167) کتاب جامعی را تدوین و امام مالک متوفای (179) کتاب موطا را تدوین نمود[99].»
موطا امام مالک
امروز از مجموع این کتابها، کتاب موطا در دسترس همهی دانشمندان میباشد و سیوطی در تنویر الحوالک بنقل از ابهری میگوید: «تمام احادیث[100] و آثار و روایاتی که در کتاب موطا از پیامبر-صلّی الله علیه وسلّم- و صحابه و تابعین نقل شده یکهزار و هفتصد و بیست فقره میباشد که شامل ششصد حدیث مسند و دو صد و بیست و دو حدیث مرسل و ششصد و سیزده حدیث موقوف و اقوال تابعین یکصد و هشتاد و پنج فقره میباشد[101].»
امام مالک موطا را در میان چهل هزار حدیث برگزیده[102] است و در زمان امام مالک نیز دارای چنین اهمیتی بوده است که منصور خلیفه عباسی تصمیم گرفت که با اجازهی امام مالک موطا را کتاب عموم مسلمانان در جهان اسلام معرفی نماید، اما امام مالک مانع شد و گفت: مردمان دیگر نیز احادیث را جمعآوری نمودهاند و بر چیزهایی اطلاع پیدا کردهاند که ما از آنها اطلاع پیدا نکردهایم و امام شافعی در مقایسهی موطا با کتابهای دیگر از احادیث گفته است: من هیچ کتابی را سراغ ندارم که به اندازه کتاب امام مالک صحت و صواب در آنها وجود داشته باشد.[103]
اعدام حدیثسازان
در دورهی خلفای عباسی با توطئه جعل احادیث بشدت مبارزه گردید و بعد از آنکه محدثین آگاه با استفاده از قوانین علم الحدیث آثار مجعول بودن یک سری از روایتها را فاش میساختند و سازندگان این احادیث در حال بازجوئی اعتراف صریح میکردند که این مجموعه از احادیث را عمداً جعل کردهاند از طرف حکومت حکم اعدام آنها صادر و اجرا میگردید.
همچنانکه ابوجعفر منصور عباسی[104] در سال 145 محمد بن سعید بن حسان آمدی را بجرم زندیق بودن و موضوع و جعلی بودن احادیثش بدار آویخت و همچنین در سال 160 در زمان خلافت مهدی خلیفه عباسی بوسیله استاندار بصره عبدالکریم بن عوجاء بکیفر جعل احادیث اعدام گردید و جالب این بود که این جنایتکار هنگامیکه لبهی تیز شمشیر را در برابر گردن خود دید و مطمئن شد که بقتل میرسد با صدای بلند فریاد کشید که «من چهار هزار حدیث برای شما جعل کردهام و عموماً دربارهی حرام و حلال میباشند[105]».
در این دوره در بین راوی و پیامبر-صلّی الله علیه وسلّم- واسطهها از صحابی و تابعی بیشتر و تدریجاً سلسلهی راویان طولانیتر شد و ظاهراً بخش دیگر از مصطلحات علم الحدیث مانند: مشهور، عزیز، غریب، شاذ، معلل، معضل، منقطع وضع و بر بقیّهی مصطلحات دیگر اضافه گردید و محدثین در محاورات خویش آنها را بکار میبردند ولی هنوز کتابی در زمینه مصطلحات حدیث و علم الحدیث درایتی نوشته نشده بود.
در اواخر قرن دوم تدوین کتابهای حدیث بصورت «مسانید = جمع مسند[106]» آغاز گردید و اولین مسند بوسیلهی ابی داود طیالسی (م ـ 204) تدوین گردید[107] و صاحب کشف الظنون مسانید این دوره را تا چهل مسند نامبرده است و در بین آنها مسند امام احمد (متوفای 241) از حیث کثرت احادیث و اهمیت و دقت رتبه اول را جایز گشت مسند امام احمد شامل بیش از سیهزار[108] حدیث و از هفتصد و پنجاه هزار[109] حدیث برگزیده شده است. که در زمان ما نیز در دسترس دانشمندان میباشد.
در اوایل قرن سوم ظاهراً اصطلاحات حدیث صحیح و حسن و ضعیف وضع شده و در محاورات بکار برده میشدند و حدیثی را صحیح میگفتند که افراد سلسله[110] کلاًّ عادل و اهل هوش و حافظه کامل بوده و حدیث را به پیامبر-صلّی الله علیه وسلّم- وصل کرده باشند و علاوه بر این شاذ هم نباشد یعنی راجحتری مخالف او نباشد و معلل هم نباشد یعنی از هیچ جهت مورد ایراد محدثین نباشد. و حدیث حسن حدیثی است که از شرایط صحیح جز هوش و حافظه کامل بقیه را داشته باشد[111] و حدیث ضعیف حدیثی است که شرائط حدیث صحیح و حدیث حسن در او وجود نداشته باشد.[112]
دوره تدوین کتابهای صحاح
کتابهایی که تا آن زمان تدوین شده بودند اضافه بر احادیث صحیح بر احادیث حسن و ضعیف هم مشتمل بودند و حدیث ضعیف عبارت بود از[113] مرسل، منقطع، معضل، مدلس و معلل، مضطرب، مقلوب، شاذ، منکر، متروک[114]. و کتابی که مؤلف آن تضمین کرده باشد که فقط احادیث صحیح را در آن کتاب جمعآوری نماید وجود نداشت و بهمین جهت اسحق[115] بن راهویه امام حدیث و استاد بخاری بشاگردان خود میگفت «لوجمعتم کتابا مختصراً لصحیح سنّهی رسول الله» ینی چه خوب بود اگر کتاب مختصری شامل احادیث صحیح پیامبرخدا-صلّی الله علیه وسلّم- را جمع میکردید[116]، بخاری متولد 192 گوید این سخن در قلب من تأثیر کرد و تمام تلاش و کوشش خود را برای جمعآوری احادیث صحیح مصروف نمودم.[117]
نخستین کسیکه احادیث صحیح را جمعآوری نمود
بخاری از یکهزار استاد احادیث را یادداشت نموده[118] و از او نقل شده که گفته است ششصد هزار حدیث را جمعآوری[119] کردهام و از این موضوع این کتاب حدیث صحیح را برگزیدهام[120] کتاب صحیح بخاری با مکررات هفت هزار و دو صد و هفتاد و پنج و بدون تکرار چهار هزار حدیث میباشد[121] بخاری همچنانکه اولین کتاب حدیث صحیح در اسلام است همواره مهمترین و مقدمترین کتاب حدیث صحیح بشمار آمده است.
بعد از بخاری شاگردش مسلم متولد 206 و متوفای 261 کتاب صحیح مسلم را تدوین نمود و این کتاب که بدون تکرار چهارهزار حدیث است از سیصد هزار[122] حدیث انتخاب گردیده است و بعد از بخاری بر همهی کتابهای حدیث صحیح مقدم است و وقتی گفته شد «شیخین» منظور مسلم و بخاری و هرگاه گفته شد صحیحین منظور صحیح بخاری و صحیح مسلم است[123] و بعد از بخاری و مسلم ابوداود (متولد 202 و متوفای 275) کتاب سنن خود را مشتمل بر چهار هزار و هشتصد حدیث تدوین نمود و بعد از او ترمذی (متولد 202 و متوفای 270) کتاب حدیث صحیح خود را مشتمل بر چند هزار حدیث تدوین نمود و سپس ابن ماجه (متولد 209 و متوفای 273) کتاب سنن خود را مشتمل بر چند هزار حدیث تدوین نمود و بعداً نسائی (متولد 210 و متوفای 295) کتاب حدیث صحیح خود را مشتمل بر چند هزار حدیث تدوین نمود این کتابها بصحاح سته معروف و جز بر موطا بر همهی کتابها مقدم بشمار آمدهاند ولی عدهای از دانشمندان موطا را بجای[124] ابن ماجه از صحاح سته بشمار آوردهاند.
دورهی تدوین معاجم
معاجم «جمع معجم» کتابی است که در آن احادیث به ترتیب صحابیها یا اساتید یا شهرها نوشته شود و غالبا ترتیب الفبا نیز در آنها رعایت میشود و طبرانی (متوفای 360) نخستین دانشمندی بود که به تدوین معجم اقدام نمود و معجم کبیر و اوسط و صغیر را تدوین کرد.
عصر تدوین علم الحدیث درایتی
تا نصف دوم قرن چهارم تمام مصطلحات علم الحدیث درایتی و ابزار حدیث شناسی وضع شده و مورد استفاده محدثین قرار گرفته بود ولی هنوز مصطلحات و قواعد حدیثشناسی بصورت علم مدرن و کتاب مکتوب در نیامده بود و برای نخستین بار ابو محمد رامهرمزی[125] متوفای 360 کتابی را بنام «المحدث الفاضل بین الراوی و الواعی» در علم الحدیث درایتی تدوین و در محافل علما و دانشمندان انتشار داد. و بعد از او حاکم نیشابوری (م ـ 405) و سپس ابونعیم اصفهانی (م ـ 430) و خطیب بغدادی (م ـ 463) کتابهائی در مصطلحات حدیث و قواعد حدیثشناسی برشتهی تحریر درآوردند و بعد از آنان قاضی عیاض و ابوبکر بن احمد عسقلانی (م ـ 852) کتابهای مشروح و مفصلی را در علم الحدیث درایتی تدوین نمودند و کتاب احمد بن حجر عسقلانی بنام نخبهی الفکر[126] با شرح آن نزههی النظر که حالا در دسترس ما است و یکی از مراجع مهم و معتبر کتاب علم الحدیث (کلید حدیثشناسی) ما است.
این بود نگاه گذرا به سیر علم الحدیث روایتی و همچنین پیدایش تدریجی علم الحدیث درایتی که در آغاز رسالهی کلید حدیثشناسی تعریف و موضوع و غایت هر دو مورد بحث واقع شده و اصطلاحات و مسایل و قواعد دومی در رسالهی نامبرده با مدارک و اسناد کافی بیان گردیده است و با توجه باینکه در سالهای اخیر برخی از نویسندگان متأسفانه در مورد مطالب همین پیشگفتار، دچار لغزشها و انحرافات تأسفباری شدهاند بنابراین مطالعهی مطالب این پیشفتار و توجه به مدارک آن به اندازهی مسائل و مطالب اصل علم الحدیث ضروری میباشد و از خداوند متعال خواهانم که همواره ما را براه راست هدایت فرماید.[127]
آفریدگارا عاجزانه از تو تمنا دارم که ایمان کامل و ثابت و دایم را همراه توفیق بر اعمال صالحه بمن عطا فرما.
آفریدگارا این نوشته هر چند ناچیز است و ارزش تقدیم به پیشگاه با عظمت ترا ندارد ولی چون در راه خدمت بدین و آیین پرستش تو و شناسائی احادیث صحیح پیامبر تو است، رجای واثق دارم که در پیشگاه با عظمت تو مورد قبول واقع شود، و خیر و ثواب این نوشته و بقیه نوشتههایم را روزگارانی نیز بمن برسانی که من این جهان را وداع گفته باشم.
ربّنا تقبّل منّا انّک السّمیع العلیم و تب علینا انّک انت التواب الرّحیم.
ادامه دارد ...
نظرات